- ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۱
صادق خان هدایت چه قشنگ گفت:
حال ما با دود و الکل جا نمیاید رفیق....
زندگی کردن به عاشق ها نمیاید رفیق...
روحمان آبستن یک قرن تنها بودن است....
طفل حسرت نوش ما دنیا نمیاید رفیق....
دست هایت را خودت"ها"کن اگر یخ کرده اند...
از لب معشوقه هامان "ها"نمیاید رفیق...
هضم دلتنگی برای موج آسان نیست...
آب دریا بی سبب بالا نمیاید رفیق...
یا شبیه این جماعت باش یا تنها بمان...
هیچکس سمت دل زیبا نمی آید رفیق. ..
خستهام از جماعتِ معذور،
از همه وعدههای دورادور،
از شبی که تو رو میخوام و به جات
اس.ام.اس میزنه رییس جمهور
عشق راستین از خویشتن فارغ است. و از هرچه ترس رها .بدون هیچ چشمداشت و اندکی توقع خود را بر محبوب فرو می باراند.شادمانی اش در بخشیدن است نه ستاندن .عشق یعنی ظهور خدا.و نیرومندترین قدرت مغناطیسی موجود در عالم.عشق پاک فارغ از خویشتن –بی نیاز از هرگونه طلب و انتظار-به ناچار هم جنس و هم سنگ خود را به سوی خود می کشاند.هر چند کمتر کسی از عشق حقیقی بویی برده است.آدمی که در مهر و محبت خود غاصب و خودخواه یا ترسو است قهرا آنچه را دوست می دارد از دست می دهد .حسد بزرگترین دشمن عشق است .چون تخیل از دیدن کشش محبوب به سوی دیگری سر به شورش بر می دارد و اگر این ترس ها خنثی نشوند بی تردید به عینیت در می آیند...
حسین بن على (ع) نامه اى به سران قبایل و اشراف بصره مانند مالک بن مسمع بکرى، احنف بن قیس، یزید بن مسعود نهشلى، منذر بن جارود عبدى و مسعود بن عمر ازدى مرقوم داشت و آن را به وسیله یکى از یاران خود که نامش سلیمان و کنیه اش ابا رزین بود براى مردم بصره فرستاد.متن نامه به این شرح بود:
خداوند محمد ص را از میان بندگانش انتخاب فرمود و او را با اعطاى مقام نبوت گرامى داشت.سپس در حالى که وى وظیفه پیامبرى خویش را به نیکى انجام داد و بندگان خدا را از هدایت و راهنمایى بهرهمند ساخت به سوى خویش فراخواند و ما خاندان، اولیا ، وارثان و جانشینان وى بوده و نسبت به مقام او از هر کس شایسته تر بوده ایم.
اما عدهاى بر ما سبقت گرفته و این حق را از ما گرفتند